بیست و دوی بهمن ، بیست ودوی بهمن
روز از خود گذشتن ، روز از خود گذشتن
روز آزادی ما ، روز نجات میهن
روز پیروزی ما ، روز شکست دشمن
بیست ودوی بهمن ، بیست ود وی بهمن
به پیش به پیش به پیش ای رهروان راه الله
رسیده مژده پیروزی ما
زریشه برکنیم بنیاد دشمن بیاری خداوند توانا
الله یاور ماست ، خمینی رهبر ماست
ای دشمن ستمگر ، ای ظالمین کافر
خون شما می ریزیم ما ملت دلاور
الله یاور ماست ، خمینی رهبر ماست
بیست و دوی بهمن ، بیستودوی بهمن
روز از خود گذشتن ، روز از خود گذشتن
روز ازادی ما ، روز نجات میهن
روز پیروزی ما ، روز شکست دشمن
بیست ودوی بهمن ، بیست ودوی بهمن
کتاب ما قرآن است ، مکتب ما اسلام است
همرزمان ، همرزمان ، ای امت مسلمان
همرزمان ، همرزمان ، ای الگوی دلیران
بر دشمنان بتازید ای پاسدار قرآن
الله یاور ماست ، خمینی رهبر ماست
بسمه تعالی (الابذ کر الله تطمئن القلو ب )با یاد خدا د لها آرا مش می گیر د جوا نا ن بیشتر به جبهه بر و ند و این مسئله را حلش کنند (امام خمینی )این وصیت نامه را در کمال صحت و سلا متی چند ساعت قبل از و رو د به خط مقد م در پاد گا ن د و کو هه و اند یمشک بر ر وی کا غذ می او رم وهد ف وپیا م خود را می نویسم .چه بهتربرای حفظ اسلا م و مسلمین و ولایت فقیه و حکو مت جمهوری اسلا می ایرا ن و حفظ ولایت فقیه به رهبری امام امت خمینی کبیر در این راه آگا ها نه قدم گذا شته ا م واین را بهتر ین سعادت همه انسا نهای ر وی جهان می دا نم و به همین علت هم است و امید وار م جهان با و حدت کلمه پر از عدل و دادشود وحقیرحا ضر م بهتر ین خود بینی جا ن نا قا بل خود را هد یه اسلا م و مسلمین کنم .ازشما می خواهم که درمرگ من به هیچ و جه گر یه نکنید .گریه برای اسلا م کنید که در میا ن کفر جهانی غو طه و ر است و ای مادر از تو می خوا هم شجا عا نه در تشییع جنا زه ام شر کت جو ئی و فریاد بزنی این فرز ندی که جان خود م را هد یه اسلا م کرد و چو ن خود را برای حفظ و لایت فقیه بر ز مین ر یخت و حالا که روا نه خط مقد م هستم آرز و یم از خدایم این است که یا به زیارت قبر جد م حسین بن علی نا ئل شو م یا با شهادت افتخار آمیز خود به دیدار خدای بزرگ وپابو س حر م حسین بر سم .ان شا ء الله .پدر جا ن ،مادرجا ن با ید ببخشید که نتوا نستم درپیری عصای دست شما با شم و دستی ازشما بگیر م چه کنم .مادردرزما نی که تمامی حق در مقا بل تما می کفر قرارگر فته است . دیگر جایز نیست که امثال ما جوا نان درخانه بنشینیم و نظا ره گر باشیم .مادرجا ن مازنده به انیم که آرا م نگیر یم مو جیم که آسودگی ما عد م ما ست و اما پیا مم برای مر دم :ای ملت شهید پر و رد ست از و لایت فقیه که همان استمرار راه انبیا ء است برندارید که تنها صلاح شما در این می بینم و این راه است شما را به صرا ط مستقیم هدا یت کند .این حسین زما ن خمینی عز یزقدر ش را بدا نید و دستورا ت پیا مبر گو نه ایشا ن را از جان و دل بپذیرید و عمل کنید چو ن تنها او ست که بعدازحضر ت مهدی (عج)میتوا ند ریشه تمام ظلم ها را از ر وی جهان بکند ومستضعفین جهان را حا کم برسرنوشت خود شان بکنند .ای همکاران عزیز معلم پیا مم به شما این است که قبل از هر چیز به تز کیه خود بپردازید که تز کیه برتعلیم مقد م است واین شما قشر فر هنگی هستید که می توا نید ؟؟؟اجتما عی اسلا می این کشو ررا بسا ز ید واین شما هستید که نو با و گان اجتماع را طوری تعلیم د هید که در اینده مدرس ها ،سید جمال ها و خمینی ها و غیره ؟؟؟درجا معه ایجاد کنید .ببین می توا نید افراد پلیدی چو ن رضا خا نها و محمد رضاشا هها و او یسی ها ؟؟؟که و جو دشا ن جزضرر برای اسلا م چیز ی به ارمغان ندا ردو ؟؟؟صحیح شما جامعه اصلا ح می شو د .اگر می بینیدزندا نهای کشو ر مملو از دزدو قا چا قچی و ضد انقلاب است همه اش جامعه پراز مر بیان فا سداست که انها را به این روز کشا نده است .سخنی با برادر عزیزم علی جا ن از تو می خوا هم که بگذاری خون شهیدا ن پایمال و هوس افرا د منا فق؟؟؟از تو می خوا هم در راه اعتلای کلمه حق بکو ش ،اسلحه خون آلو ده مرا از زمین بردار و راه حفظ اسلا م را ازهیچ کوششی در یغ مدار .
بسم رب الشهدا ءامر وزیکشنبه 60/8/3را با فریضه صبح آغاز کر ده و سر سا عت 5در سنگر تیربار نگهبا نی داد یکی این سه سا عت را به جای برادرجها نگیر نو حی ودوسا عت دیگر نو بت نگهبا نی خود م بو د و عصربه خا کریز آمده وبرای سنگر ها گو نی پر می کر د یم و سنگر می ساختیم درو قت برکشتن با شلیک خمپاره های دشمن موا جه شده و باشنید ن صدای سو ت خمپاره خود را بر ز مین می اندا ختیم و خمپاره ها ای بالای سر ما رد می شدندودر چند صد متری ما منفجر می شد ند که مو ج آنها ما را می لرزا ند خلاصه خود را به هرزحمتی بو د به سنگر رسا نیده وشب اقای معتمد و آقای نوروززاده به سراغ ما آمد ند از دین آنها خو شحال شد یم و قو ت قلب گرفته وبا هم ان شب درسنگرانها مهمان بو دند شب سا عت ده و نیم بو د که از خواب بیدارکرده و گفتند تجهیزا ت خود را بپوش طبق گفته انهاتجهیزا ت را پوشیده و همراه انها براه افتادیم من با یکی ازدو ستان وانهاهم سه نفر بو دندگفتیم که کجا می رو یم گفتندامشب بر نامه استرا حت هم هست و ما که تابه حال چنین عملیاتی نکرده بو دیم توضیح خوا ستم انها در جواب گفتند ماامشب از خا کریز به ان طرف رفته وحدود سیصد متر از شیاری که در همین است جلو رفته وشب را درانجاسپری کنیم وحر کات و گفت وشنود د شمن را زیر نظربگیریم ودرصورت موا جه شدن با خطری فورا "برمی گر دیم وبرادران را خبر می کنیم واگرانها به ما کاملا " نزد یک شدند ما انها را به رگباربسته و یک نفر تیراندازی کند و بقیه برادران زیراتش آنها فرارکند وهر کدا م باید این تیراندازی را ادامه بدهیم تا یا انها را نا بودکرده و یا خلاصه ازد ست آنها فرار کنیم و نمی توا نیم کو چکتر ین حرفی وکو چکتر ین صدا یی از خود در بیاو ریم .
بسم رب الشهداء و الصد یقین (الذین آمنوا و ها جر و ا و جا هد وا فی سبیل الله با اموالهم و انفسهم اعظم در جه عند الله و او لئک هم الفا ئزو ن )آنا نکه که ایمان آو رد ند و از و طن هجر ت گز ید ند و در راه خدا با مال و جان جهاد کر دند آنان را نزد خدا مقا م بلندی است و آنا ن ر ستگارا ن سعاد تمند ان د و عالمند .اشهد ان لا اله الاالله و اشهد ان محمد ا " ر سو ل الله و اشهد ان علیا و لی الله .با سلا م و درو د به امام زما ن منجی عالم بشر یت و نا یب بر حقش امام خمینی و با سلا م بر شهیدا ن گلگو ن کفن این مرز و بو م خصو صا شهیدا ن جنگ تحمیلی و با سلا م به حضو ر محتر م امت شهید پر و ر و همیشه در صحنه شهر ستا ن با فت خصو صا " مر د م متد ین بزنجا ن اکنون که انقلاب اسلا می در این بر ه از زما ن قرار گر فته است که تمامی ابر قدر تها سر ستیز با ان بردا شته اند بر امت شهید پر و ر و مسلما ن واجب است که با حضور خود در صحنه آنچنا ن در سی به انا ن بد هند که هو س حمله به اسلا م را ندا شته با شند اکنون امام ما ناخدای کشتی اسلا م است بر امت مسلما ن و اجب است که ملوا نا نی فر ما نبر دار از این نا خدا با شند در هر بر هه از ز ما ن ظلم و ستم بو ده و عدل هم ر و بر وی آن قرار دا شته است و اکنون و قت آن ر سیده که قلو ب خفته ما بیدار گر دد و انتقا م خو ن شهیدا ن را بگیر ند .و صیت من به شما امت شهید پر و ر این است که پشت جبهه را داشته با شید و تا آخر ین نفر در برابر د شمن با یستید و مقا بله کنید .یک سخن دار م با آنا ن که هنوز بیدار نشده اند و ان این است که آخر با ید تا کی به انتظار بنشینید و د ست ر وی د ست بگذار ید و اقدا م نکنید د شمن ما را آتش زده و خا کستر ما را به باد می د هد .و یک جمله در باره پدر و مادر های این جوا نان و ان این است که ای پدر و مادران بخدا اگر جلوی فر زندا نتان را بگیر ید و از ر فتن به جبهه باز دارید پیش خدا مسئو لید و پیش حضر ت امام حسین و لیلا سر افکنده خوا هید بو د .و صیتم به دانش آمو زان این است که در سشا ن را بخوا نند و از راه فر هنگی به اسلا م خد مت کنند .و صیتم به معلما ن این است که به فر زندا ن اسلا م درس خود سازی و ؟؟؟نفس بیا مو زند .و صیتم به تمام د و ستانم و همکلا سا نم این است که مرا با خا طره هایم بجو یند از ز مان تحصیلم و و صیت من به تمام ان دو ستا نی که از کلاس سو م ابتدایی با من بو دند این است که هر گاه به یاد من می افتند مرا د عا کنند که امام حسین شفیع من شو ند از شما می خواهم که مجالس د عای کمیل و اد عیه د یگر را فرا موش نکنید و به نماز های مستحبی اهمیت د هید .جبهه های جنو ب 64/11/7مصطفی ر حیمی پو ر
زندگینامه شهید معظم مصطفی رحیمی پور یکم مرداد 1348درروستای بزنجان ازتوابع شهرستان بافت چشم به جهان گشود پدرش محمد ومادرش صدری نام داشت تاسوم متوسطه درس خواند به عنوان بسیجی درجبهه حضوریافت بیست وششم بهمن 1364درفاوبراثر اصابت ترکش به شهادت رسید مزاروی درزادگاهش واقع است
از کرامات و معجزات این امامزاده مظلومه میتوان به شفا یافتن بسیاری از بیماران
سرطانی و لا علاج اشاره کرد که به لطف و کرم خداوند متعال و واسطه این سیده
مومنه بهبود کامل خود را یافته و هم اکنون مشخصات جمع کثیری از آنان به همراه
شرح ما وقع و نحوه ی شفا یافتن آنان در دفتر شفا دیدگان حرم مطهر موجود می
باشد . کار بازسازی حرم جدید با زیر بنای بیش از 400 متر مربع از عاشورای سال73
با همت اهالی منطقه و زائران و ارادتمندان خاندان عصمت و طهارت از نقاط مختلف
کشور و استان به خصوص خیرین شهرستانهای کرمان و سیرجان و بردسیر و بافت
آغاز و تا کنون بیش از 80 درصد پیشرفت فیزیکی داشته است . طرح جامع حرم مطهر
شامل احداث زائر سرا وحسینیه اعظم و مدرسه علمیه و بازارچه زائر و احداث پل
رودخانه مجاور و . . . با همت و یاری محبین اهل بیت به زودی به مرحله اجرا در
خواهد آمد . غربت و گمنامی و مظلومیت این بی بی بزرگوار که شاید یکی از دلایل آن
بتوان واقع شدن در بن بست ارتباطی منطقه بافت و نیز کم توجهی مسئولین سابق
در جهت شناساندن آن بزرگوار دانست باعث گردیده که حتی بسیاری از هم استانی
های عزیز کرمانی نیز از وجود این نعمت گران مایه ی الهی و سلاله پاک خاندان
عصمت و طهارت بی اطلاع و بی بهره باشند . آنچه ارادتمندان به حضرتش را به تلاش
مضاعف و استقامت در خدمت به مرقد شریفش وا داشته همین کرامات و عنایات بی
وقفه و نیز امید به شفاعت و دستگیری خود و اجداد و طاهرینش در فردای قیامت می
باشد . باشد که با کمک مردم ولایت مدار ایران اسلامی و در جهت شناساندن هر چه
بیشتر این بی بی بزرگوار قدمی برداشته و از عنایاتشان بی بهره نمانیم و نیز به امید
آنکه در آینده ای نزدیک به یکی از بزرگترین زیارتگاههای ایران اسلامی مبدل گردد .
حرف های ما هنوز ناتمام
تا نگاه می کنی وقت رفتن است
باز هم همان حکایت همیشگی
پیش ازآن که باخبر شوی لحظه عزیمت تو ناگزیر می شود
ای دریغ و حسرت همیشگی
ناگهان چقدر زود دیر می شود
ـ ورود حضرت امام خمینی (ره) به وطن اسلامی :امام خمینی(ره) بنیانگذارجمهوری اسلامی ایران، پس ازپانزده سال دوری ازوطن درمیان استقبال پرشورمردم قدم به خاک میهن اسلامی گذاشتند. پس از یکصد و هفده روز توقف امام خمینی (ره) در نوفل لوشاتو، امام خمینی (ره ) ساعت سه و سی دقیقه به وقت تهران به سوی تهران حرکت کردند.با آنکه پخش مستقیم مراسم ورود امام از شبکه تلویزیون میلیون ها نفر را درخانه ها پای تلویزیون نشانده بود ، در تهران سیل جمعیت برای دیدار رو در رو با امام خمینی خود را به مسیر تعیین شده و خیابان هایی که از فرودگاه تا بهشت زهرا به عنوان معبر امام انتخاب شده بود رسانده و در سوی خیابان ها مستقر شدند . به نوشته روز نامه کیهان طول جمعیت استقبال کننده از امام خمینی به 32 کیلومتر می رسید . در هواپیما دویست نفر امام را همراهی می کردند که پنجاه تن از از آنان همراهان و هواداران و نزدیکان امام خمینی و 150 نفر دیگر از خبرنگاران بودند . راس ساعت نه و سی و هفت دقیقه و سی ثانیه امام در میان حلقه گروه منتخب استقبال کنندگان از پله های هواپیما فرود آمدند. خودروی حامل امام خمینی و افراد اسکورت با سرعتی متعادل به سوی میدان آزادی به راه افتادند تا از آنجا راهی دانشگاه تهران شوند و سپس راه را در مسیر خیابان آزادی تا بهشت زهرا ادامه دادند . امام (ره)در این روز ابتدا در فرودگاه با ایراد بیاناتی از تمامی افرادی که در این مدت در به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی نقش ایفا کردند تشکر کردند و فرمودند: "من از عواطف طبقات مختلف مردم تشکر میکنم و بار ملت بر دوش من بار گرانی است که نمیتوانم جبران کنم. ما باید از همه طبقات ملت تشکر کنیم. پیروزی تا اینجا به واسطه وحدت کلمه مسلمین بوده است، وحدت کلمه اقلیتهای مذهبی با مسلمین و وحدت طبقه روحانی و سیاسی همه باید این رمز را بفهمیم که وحدت کلمه، رمز پیروزی است. آن را از دست ندهیم و خدای نخواسته شیاطین بین صفوف شما تفرقه بیاندازند." ـ ایشان سپس با حضور در کنار شهدای انقلاب اسلامی درباره مواردی چند از جمله غیر قانونی بودن مجلس و دولت منصوب شاه و مفاسد رژیم گذشته ایراد سخن کردند . ایشان همچنین در این روز طی پیامی از افسران ، در جه داران و سربازان ارتش خواستند با دولت غاصب بختیار همکاری نکنند . آن حضرت همچنین در مدرسه رفاه تهران در میان اعضای کمیته برگزاری استقبال از دستاوردهای انقلاب سخن گفتند. هنگام ورود امام خمینی به مدت بیست دقیقه مراسم استقبال توسط تلویزیون دولتی ایران به طور زنده پخش شد ، اما ناگهان عکس شاه بر روی صفحه تلویزیون ظاهر شد و برنامه قطع گردید،گفته شد نظامیانی که در ایستگاه فرستننده بودند از اینکه سرود شاهنشاهی نواخته نشده بود عصبانی شده بودند و برنامه را قطع کردند. ـ قطع پخش زنده ورود امام در شهرهای ایران بازتاب بدی پیدا کرد و عدهای تلویزیونهای خود را شکستند. بختیار گفت: من دستور قطع پخش تلویزیون را ندادم.ـ در این رابطه جمعی از مدیران رادیو تلویزیون امروز 12 بهمن با روزنامه کیهان تماس گرفتند و چگونگی جلوگیری از ادامه پخش برنامه استقبال از امام خمینی را توضیح دادند. آنها گفتند ما در ابتدای برنامه آرم تلویزیون را به این شکل پخش کردیم که به دست دو شیر (آرم تلویزیون) دو گل به جای سرنیزه دادیم و به جای سرود شاهنشاهی سرود «ای وطن، ای مرز پرگهر» را پخش کردیم. نظامیان بلافاصله وارد استودیو شدند و به این عمل اعتراض کردند و ما را از استودیو اخراج نمودند. آنها دستور قطع برنامه را صادر کردند و به ما گفتند «باید سرود شاهنشاهی و تصویر شاه را در ابتدای برنامه پخش کنید.» آنها اضافه کردند «این درست است که شاه از ایران خارج شده ولی هنوز از مقام خود استعفا نداده است.»با ورود امام به ایران موجی از شادی سراسر کشور را دربر گرفت. مردم به توزیع شیرینی و گل و روشن کردن چراغ اتومبیلها پرداخته و با در دست داشتن روزنامهای که تیتر درشت «امام آمد» در آن دیده میشد، ابراز احساسات کردند.امام خمینی پس از سخنان خود در بهشتزهرا ابتدا با هلیکوپتر به محوطه بیمارستان هزار تختخوابی (بیمارستان امام خمینی) منتقل شد و سپس از آنجا با اتومبیل به منزل دختر آیتالله پسندیده رفتند و هنگام شب به مدرسه رفاه که به عنوان اقامتگاه موقت ایشان در نظر گرفته شده بود، عزیمت کردند. اولین سخنرانی امام در مدرسه رفاه در جمع اعضای کمیته برگزاری استقبال صورت گرفت. امام در این سخنرانی کوتاه به ضرورت حفظ وحدت و اهمیت آشتی حوزه و دانشگاه، اشاره کردند و سپس کاربرد واژههای ملی و ملیت و ملت توسط بختیار را عوامفریبانه خواندند. امام همچنین امروز در جمع گروهی از طلاب حوزه علمیه قم فرمودند «انشاءالله پس از چند روز به نزد شما خواهم آمد (صحیفه امام، ج 6، صص 22 و 23).ـ رادیو دولتی در تمام مدت سکوت اختیار کرد و مراسم را پخش نکرد. ـ فرماندار نظامی اعلام کرد به مناسبت ورود امام خمینی (ره) حرکات و اجتماعات از ساعت هفت صبح امروز به مدت سه روز با رعایت نظم و ترتیب در سطح شهر تهران و حومه به نحوی که موجب هیچ گونه در گیری و عملیات مخل نظم عمومی نشود مجاز خواهد بود. ـ دکتر علی آبادی از شورای سلطنت استعفا داد. ـ با آمدن امام خمینی به وطن روحانیون متحصن درمسجد دانشگاه طی اعلامیه ای به تحصن خود خاتمه دادند.
مادر گفت: «برو تو اتاقت، قراره تو و حسین اقا برای چند دقیقه همدیگر رو ببینید و با هم صحبت کنید.»
گفتم: «من خجالت می کشم.» مادرم با خنده گفت: «برو، خودت رو لوس نکن.» به اتاق رفتم، پس از چند دقیقه وارد اتاق شد.
شروع کرد به صحبت کردن و گفت: «بسم الله الرحمن الرحیم. من قصد ازدواج نداشتم اما چون ازدواج سنت پیغمبره و من هم شنیدم هر کس زودتر ازدواج کند زودتر هم شهید میشه، تصمیم گرفتم عروسی کنم. هر وقت لازم بدونم به جبهه می رم، شاید هم ماه ها برنگردم و ... اگه می خواهی با من ازدواج کنی، باید با جبهه و جنگ خو بگیری، دوست دارم همسرم بتونه یه تفنگ رو بلند کنه، می دونی یعنی چی؟ یعنی شیرزن باشه و بس ...»
بیشتر از جبهه و جنگ و شهدا برایم گفت.
با خودم گفتم: «باید خودم را برای زندگی سختی آماده کنم.»
انگار همه چیز دست به دست هم داده بودتا تقدیر من این گونه رقم بخورد که در آینده ای نه چندان دور پیکر غرق به خون حسین آقا را ببینم؛ پیکری که نه سر دارد تا چشم به چشمش بیندازم و بگویم این رسم دلبری نبود؛ و نه دست، تا اینکه دستگیری ام نماید.